جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5307
بررسی تطبیقی حیات پس از مرگ از دیدگاه علامه طباطبایی و توماس آکویناس
نویسنده:
محسن ابراهیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
خلود نفس یکی از مباحث مطرح در میان اندیشه ها و تفکرات گوناگون است. در این بینادیان ابراهیمی و به خصوص دین اسلام و مسیحیت، بخش قابل توجه ای از تعالیم خود را در رابطه با این اصل قرار داده است. اصلی که بیان می-کند برای دریافت پاداش و مجازات اعمال، انسان پس از مرگ در عالمی دیگر ، به حیات شخصی خود ادامه می‌دهد. و حیات انسان را شامل سه مرحله دنیا ، برزخ و عالم آخرت می دانند . فیلسوفانی هم چون علامه طباطبایی و توماس آکویناس با الهام گرفتن از وحی و مدد گرفتن از عقل در صدد اثباتجاودانگی مطلوبادیان اسلام و مسیحیت و رداقسام دیگر آن بر آمده اند و رساله حاضر در صدد بررسی دیدگاه فلسفیاین دو اندیشمند دراین مسئله می‌باشد . وجود چارچوب‌های کلیمشترک میان این دو فیلسوف ، با وجود اختلاف ها،زمینه مناسبی برای بررسی تطبیقی دیدگاه آنان فراهم آورده است که تاکید بر ترکیبانسان از مجموع نفس و بدن و استفاده ازاصول فلسفه ارسطویکی از مهم‌ترین وجوهاشتراکاین دو دیدگاه می‌باشد . با این حالآکویناس درتاکیدمدوام بر اصلوحدت نفس و بدن ورددو گانه انگاریافلاطونسعی در توجیه عقلانی آموزه های مسیحیت درباره جاودانگی می‌کند در حالیکه علامه طباطبایی با تبیین اصول حکمت متعالیه همانند حرکت جوهری، میان این دو نظر آشتی می دهد ومعاد جسمانی را بر همین اساس تبیین می‌کند.از ثمرات مهم بحث، یافتندیدگاه مشترک کلی میان این دو اندیشه در تبیین عقلانی جاودانگی ادیان ابراهیمی است به نحوی که در بررسی تطبیقی مشخص می‌شود که عمده دیدگاه این دو اندیشمند دارایهماهنگیقابل توجه می-باشد
ماهیت ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
مرضیه کاوه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سخن از ایمان و جایگاه آن در ادیان و توجه به نقش بنیادین آن در شکل گیری باور دینی از عمده ترین مباحث فلاسفه دین و متکلمان هر دین به شمار می رود. ایمان، مقوله ای است که علاوه بر کلام اسلامی در کلام مسیحی نیز همواره مطرح بوده است. دو نظریه عمده در کلام مسیحی در زمینه ایمان مطرح است، گزاره ای و غیر گزاره ای. مطابق نظریه اول، ایمان یعنی پذیرش مجموعه ای از گزاره ها که از طرف خداوند به رسولش وحی می شود، اما نظریه دوم ایمان را نوعی حالت روحی که برخاسته از سرسپردگی به خدا است، می داند. در کلام اسلامی نیز سه نظریه برجسته می نماید. نظریه اشاعره، معتزله و شیعه. اشاعره ایمان را معادل تصدیق می دانند. معتزله، بر عمل به تکلیف و وظیفه اصرار دارند، و متفکران شیعه قائل به یکسانی ایمان و معرفت می باشند.
مسأله شناختاری بودن زبان دین از منظر علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس
نویسنده:
مریم شریف پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله زبان دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین جهت تحلیل و معنایابی گزاره های کلامی است که محمول آن صفات و اسماء الهی مشترک با انسان می باشد. رویکردهای متفاوت و گاه متعارضی در دو بخش نظریات شناختاری (ناظر به واقع بودن) مانند رویکرد حکمای اسلامی، سنت توماس آکوئیناس و ... و نظریات غیر شناختاری بودن زبان دین مانند رویکرد پوزیتویست ها، کارکردگرایان و ... بروز یافتند. در این پژوهش با رویکردی تحلیلی، توصیفی و انتقادی و به روش کتابخانه ای، نظریه علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس بررسی شده که هر دو متفکر زبان دین را شناختاری، ناظر به واقع و قابل صدق و کذب دانسته اند. علامه طباطبایی (ره) با قائل بودن به زبان عرف، البته با اندکی تفاوت با آن (زبان عرف خاص) و مجموع اصول اشتراک معنوی و تأویل و نظریه غائیت و کارکردگرایی در معانی صفات الهی، معتقد به حقیقی، عینی و قابل صدق و کذب بودن زبان دین است که اینجا نظریه وی زبان «عرفی ترکیبی» نامید شد و سنت توماس آکوئیناس با بیان نظریه تمثیلی اسنادی و نهایتا تمثیل تناسب نیز قائل به همین رویکرد، البته با اندکی تفاوت در مبانی (زبان شناختی، وجودشناختی و معرفت شناختی) و لوازم است، اما نظریه علامه طباطبایی (ره) با توجه به مبانی و لوازم آن و همچنین سازگاری درونی و بیرونی آن در تحلیل اوصاف الهی متقن و مبرهن شناخته شد و نظریه سنت توماس آکوئیناس بدلیل عدم سازگاری درونی، عدم پاسخگویی به شبهات و تعطیلی عقل، در تحلیل معنای اوصاف الهی عقیم شمرده می شود.
انسان و ارتباطهای چهارگانه از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
ابراهیم شاه علوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مساله ارتباطات از آغاز آفرینش و پیدایش انسان وجود داشته و به اعتبار اینکه سازمان وجودی انسان یک سازمان توحیدی است براساس فطرت خداشناسی آفریده شده لذا با هستی بخش جهان یعنی خداوند متعال در ارتباط است و بطور کلی می توان روابط انسان را در موارد ذیل دانست: 1-رابطه انسان با خدا 2-رابطه انسان با خودش 3-رابطه انسان با جامعه 4-رابطه انسان با طبیعت. با یک مطالعه دقیق روشن می شود که همه انسانها از هر چهار نوع ارتباط مذکور برخوردار می باشند لیکن نحوه ارتباط مختلف است و نقش دین و برخورداری از ایدئولوژی صحیح در اینجا کاملا آشکار است زیرا دین تنظیم کننده هر چهار نوع ارتباط می باشد. حضرت علامه طباطبایی (ره) در رابطه انسان با خدا معتقدند که وظیفه انسان در قبال خدای متعال از اهم وظایف به شمار می آید و باید با دل سرشار از خلوص و پاکی در انجام آن کوشا باشد و تاکید دارند که اولین و نخستین وظیفه انسان اینست که خدای خود را بشناسد. از نظر علامه وجود خالق هستی از راه استدلال و براهین عقلی اثبات می شود وی معتقد است که پس از خداشناسی وظیفه ما خداپرستی است. حضرت علامه طباطبایی (ره) در رابطه انسان با خودش معتقدند که انسان در زندگی هر روشی را که دنبال کند و هر راهی را که بپیماید در حقیقت جزسعادت و کامیابی خود چیزی نمی خواهد و چون شناختن سعادت چیزی فرع شناختن خود آن چیز است یعنی تا خود را نشناسیم نیازمندیهای واقعی خود را که سعادت ما در رفع آنهاست نخواهیم شناخت بنابراین لازم ترین وظیفه انسان این است که خود را بشناسد تا بدینوسیله سعادت و خوشبختی خود را درک نموده و با وسایلی که در دست دارد در رفع نیازمندیهای خود بکوشد و عمر گرانمایه را که تنها سرمایه اوست به رایگان از دست ندهد. حضرت علامه طباطبائی (ره) در رابطه انسان با جامعه متعقدند که انسان مدنی بالاضطرار است نه بالاختیار به نظر علامه (ره) هر اجتماعی با یک هدف غرض واحد که مشترک بین همه افراد مختلف باشد به وجود می آید. حضرت علامه طباطبایی (ره) در رابطه انسان با طبیعت معتقدند که انسان جزء از طبیعت است از آن جدا نیست مباین آن نیست از همین زمین نشو می نماید و شروع به تطور می کند تا می رسد به آنجایی که خلقتی غیر زمینی و غیرمادی می شود.
سبک زندگی از دیدگاه دالایی لاما و علامه طباطبایی
نویسنده:
مجتبی فیضی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهیکی از مباحث جدید در عرصه تمدن غرب مساله سبک زندگی است که در دهه های اخیر به عنوان موضوعی میان رشته ای و در عین حال سهل و ممتنع ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است.از یک سو ماهیت غربی این موضوع لوازمی را ایجاب می کند و از سوی دیگر معرفی راه سعادت از سوی جریانهای معنوی نوظهور بعنوان بدیلی بر تعالیم آسمانی ادیان ،دغدغه بررسی سبک زندگی پیشنهادی آنها را به منظور اتخاذ موضع مناسب و رهیافت برتر لازم می آورد.این رساله به هدف ارائه نگاه اساسی در موضوع سبک زندگی به استخراج و تبیین و تشریح دو الگوی ارائه شده از سوی دالایی لاما بعنوان نماینده آیین بودایی و علامه طباطبایی بعنوان نماینده دین اسلام به روش تحلیلی، تطبیقی و مقایسه آراء این دو اندیشمند در سبک زندگی پرداخته است تا از این میان الگوی برتر شناسایی شود. از بررسیهای انجام شده معلوم شد که گستره سبک زندگی از منظر دالایی لاما در چهار حوزه به قرار ذیل است:در ارتباط با خدا،وی سخنی ندارد زیرا اعتقادی به وجود خداوند ندارد.در حوزه ارتباط با خود برخود شناسی ،مراقبه،گیاه خواری، شادمانی و دوری از رنج و تربیت ذهن تاکید دارد.در ارتباط با دیگران به مدارا،هماهنگی میان ادیان ،احترام به تمام زیوندگان و انسانها و احترام به والدین معتقد است.در ارتباط با طبیعت به نقد تکنولوژی و تاثیرات مخرب آن بر محیط زیست می پردازد و به ترحم بر حیوانات تاکید می ورزد.در نقطه مقابل علامه طباطبایی در ارتباط با خدا به دو وظیفه اساسی خداشناسی و خداپرستی می پردازد .در حوزه ارتباط با خود ،معرفت نفس،مراقبه، بهداشت جسمی و روحی،علم اندوزی و تعقل از جمله تاکیدات وی است.گستره سبک زندگی در حیطه ارتباط با دیگران ،احسان به والدین، سنت ازدواج و احترام به همسایگان،عدالت فردی و اجتماعی، تعاون در امور خیر در جامعه مطمح نظر وی است.در تعامل با طبیعت ضمن نقد تکنولوژی و تبیین نگرش اسلام به آن بر بهره برداری صحیح از آن تاکید دارد.جالب توجه آنکه روح حاکم برسبک زندگی هر دو اندیشمند، نیت پاک و صادقانه میباشد اماسبک زندگی دالایی لاما متکی برآموزه های ، سکولاریستی و اومانیستی میباشد در حالی که علامه طباطبایی توحید محوری را سرلوحه سبک زندگی قرار داده و خود نیز در حد اعلی بدان التزام دارد.بنابراین الزامات سبک زندگی در اندیشه دو صاحب نظر واجد وجوه اشتراک و افتراق می باشد و اگرچه در مبانی و اهداف نوعی واگرایی در دیدگاهها مشاهده می شود اما مع الوصف در سبک زندگی پیشنهادی آنها رگه هایی از همگرایی قابل رویت است.
بررسی تطبیقی رشد اخلاقی در اندیشه علامه طباطبایی، شهید مطهری و کولبرگ
نویسنده:
نصرالله درویشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رشد اخلاقی چون خود اخلاق یکی از اساسی‌ترین مسائل موردتوجه انسان‌ها در طول تاریخ بوده و مراحل، شیوه‌ها و اهداف دستیابی آن همواره مورد بحث و دقت نظر قرارگرفته است؛ در این رساله با بهره‌گیری از روش کتابخانه ای مقایسه و تحلیل برخی از این دیدگاه‌ها صورت پذیرفته است، کولبرگ رشد اخلاقی در افراد را بر اساس شناخت و قضاوتی که افراد در مورد رفتارهای اخلاقی دارند به سه سطح پیش قراردادی؛ قراردادی و فراقراردادی تقسیم کرده که هرکدام از این سطوح، خو دارای دو دوره می‌باشنداز سویی متفکران مسلمانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری با بهره‌گیری از معارف ناب اسلامی، این مسأله را مورد توجه قرار داده و با تأکید بر عناصر محوری «خداشناسی» و «پرستش» بالاترین مرحله از رشد اخلاقی را مرحله‌ای می‌دانند که فرد بدون در نظر گرفتن منافع مادی دنیوی و حتی منافع معنوی اخروی، تنها به خاطر رضایت و خشنودی خداوند اقدام به رفتاری نماید
ظرفیت‌شناسی نظریه انسان‌شناسی علامه طباطبایی (ره) برای علوم انسانی (با ملاحظه سه پارادایم عمده علوم انسانی در غرب)
نویسنده:
هادی موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان‌شناسی به عنوان یکی از مبانی پارادایمی، نقش اثرگذاری در ساختارها، هنجارها و روش‌شناسی علوم انسانی دارد. به نحوی که با تفاوت تعریف انسان در هر رویکرد علوم انسانی شاهد تمایزهای بسیار زیادی در علوم انسانی ترسیم شده توسط آن پارادایم هستیم. آگوست کنت به عنوان موسس پارادایم اثباتی با تعریف انسان به حیوان اجتماعی‌تر و موجودی با ساختار کاملاً منفعل، ساختارها و ارزش‌هایی را وارد علوم اجتماعی کرد که به محقق جواز مطالعه غیرکمّی در اجتماع را نمی‌دهد. به نظر او تنها راه مطالعه پدیده‌های اجتماعی استفاده از روش‌های علوم طبیعی است. در مقابل، دیلتای با مبناسازی فلسفی برای «نقد عقل تاریخی» روش علوم انسانی را یکسره متفاوت از علوم طبیعی می‌داند و روش هرمنوتیکی را بر مبنای «انسان‌شناسی» بنا می‌کند. مارکس با تأکید بر ویژگی کار اجتماعی انسان در صدد است وجوه جبری جامعه و حیثیات آزادانه بشر را توأمان در مقابل سرمایه‌داری به عنوان رویکردی ضد انسانی به ما بنمایاند. از طریق این همراهی با بزرگان پارادایم‌های رایج علوم انسانی، توانستیم به این برسیم که تصویر علامه طباطبایی از انسان در معارف شیعی و فلسفی، اقتضائات منحصر به فردی می‌تواند در علوم انسانی داشته باشد. این تأثیرات با حضور نظریه اعتباریات علامه که تبیین مقولات عقل عملی است پر رنگ‌تر می‌شود. به نحوی که این نظریه توضیحات راهگشایی در تعریف و تبیین اجتماع، پیدایش اجتماع و تبیین فعل اجتماعی، تبیین هویت مفاهیم اجتماعی، مسأله بسیار مهم ساختار و عامل، و جایگاه ورود ارزش‌ها و اجتهاد به علوم انسانی دارد. این عنصر اخیر راه تولید علوم انسانی دینی را برای ما روشن می‌کند. از دیگر تأثیرات انسان‌شناسی علامه بر روش‌شناسی علوم انسانی و برخی توصیه‌های علمی به دانش انسان‌شناسی است. بدیهی است که برای شکل‌گیری یک پارادایم عناصر معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی نیز اقتضائاتی در موارد پیش گفته دارند که در تعامل با هم می‌توان به یک نظر جامع راجع به پارادایم دانش دینی یا بومی از نگاه علامه طباطبایی (ره) رسید.
انسان شناسی از دیدگاه علامه سید محمد حسین طباطبایی (رضوان الله علیه)
نویسنده:
مراد آیدوغدو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
همه موجودات مشهود ظاهر عالم باطن است. و ناظرین را به ماورای خود یعنی به علت شان که همان باطن است سوق می دهند. از این جهت همه آنها از ویژگی کلمات برخوردارند. زیرا ویژگی اصلی کلمات این است که مخاطب را به ما واری خود سوق می دهند. پس می توان هم موجودات را به عنوان کلمه خدا تلقی کرد. انسان هم از آن جهت که موجودی از موجودات کلمه خدای متعال و از آن جهت که ظاهر کننده اسمایی از اسمای خدای متعال است که موجودات دیگر توانایی ظاهر کردن آنها را ندارند کلمه تامه خدای متعال می باشد. از این لحاظ می توان همه موجودات را به سه قسم تقسیم کرد موجودات مجرد محض مادی محض و مرکب از هر دو انسان موجودی از موجودات قسم سوم است. بنابراین حقیقت انسان ثنائی و دو بعدی است. یک بعد او ملکوتی و آسمانی است بعد دیگرش ملکی و زمینی. حکمت آفرینش انسان از یک طرف به خدای متعال بر می گردد و از طرف دیگر به خود انسان از آنجا که خدای متعال واجب الوجود و دارای همه صفات کمالیه از جمله رحمانیت و جوادیت است به خدای متعال باز می گردد و از آنجا که انسان از موجوداتی که قابلیت بهره مند شدن از نور وجود را دارد به انسان بر می گردد. پس چون انسان از موجوداتی است که قابلیت بهره مند شدن از نور وجود را دارد خدای متعال به او وجود بخشید. خلقت انسان از ساختار وجودی خاصی برخوردار است این ساختار وجودی موجب شده است که انسان هم از قابلیت صعود و هم از قابلیت سقوط برخوردار باشد. برای اینکه انسان راه صعود را انتخاب کند خدای متعال به انسان لطف نمود و با اراده اختیاریش او را راهنمایی کرد. و در این راستا رسولان را فرستاد. مهمترین و اصلی ترین عنصری که موجب صعود و سقوط انسان می شود نحوه نگرش و انسان شناسی انسان است که یا خود را موجودی مخلوق و وابسته دانسته و به خالقش توجه دارد یا خیر. انسان با نحوه نگرشش مقامی را در عالم امکان برای خود انتخاب می کند و در راستای نحوه نگرش اوست که هویت انسانی انسان شکل می گیرد. خدای متعال برای ظاهر ساختن هویت انسانی انسان که در راستای نگرش او در درونششکل یافته انسان را مورد امتحان و آزمایش قرار می دهد تا اینکه هر وقت خدای متعال او را در جایگاه انتخاب شده اش قرار داد در اعتراض برای او باز نباشد حقیقت و هویت انسانی انسان در این عالم برای قلیلی از افراد مثل اولیاء الهی ظاهر است و بعد از عالم دنیا برای همه افراد انسان بالعیان ظاهر خواهد شد.
بررسی آرای لورنس بونجور درباره ی معرفت پیشین و مقایسه ی آرای علامه طباطبایی با آن
نویسنده:
فاطمه محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث درباره‌ی امکان تمایز میان معرفت‌ پیشین و پسین و نیز تحلیلی و ترکیبی از مباحث مهم در معرفت‌شناسی معاصر است. هر چند کانت وجود گزاره‌های پیشین ترکیبی را در برخی حوزه‌ها ممکن دانسته بود با این حال، رویکرد غالب در میان فیلسوفان تجربه‌گرا، به ویژه در قرن بیستم، نفی هر گونه معرفت‌پیشیناز سوی تجربه‌گرایان افراطی یا محدود کردن آن به گزاره‌های تحلیلی از سوی تجربه‌گرایان معتدل بوده است. در این پایان نامه آرای لورنس بونجور در باب معرفت ‌پیشین مورد بررسی قرار گرفته است. بونجور یکی از منتقدان جدی تجربه‌گرایی و از مدافعان معرفت‌ پیشین‌ ترکیبی است. به باور بونجور معرفت ‌پیشین معرفتی است که مبتنی بر ادراک حسی، درون نگری، حافظه، گواهی، دورآگاهی و روشن‌بینی نباشد و مستقیما از راه شهود و بصیرت‌ عقلانی حاصل شده باشد. وی برای اثبات وجود معرفت پیشین ترکیبی نخست به نقد دو رهیافت تجربه‌گرایی معتدل و افراطی در این زمینه می‌پردازد و پس از آن به موارد متعددی از معرفت عقلانی که به باور وی ترکیبی و پیشین هستند، اشاره می‌کند. گزاره‌هایی مانند: «یک شی نمی‌تواند در آن واحد هم سرخ باشد و هم سبزباشد.»، «یک شی نمی‌تواند دایره مربع باشد.»از مواردی است که بونجور بر معرفت‌ پیشین به آن‌ها تاکید دارد. در عقل‌گرایی بونجور، معرفت عقلی خطاپذیر بوده و با به کار بردن روش‌های تامل درونی و انسجام یا ترکیبی از هر دو روش، اصلاح‌پذیر است. به همین دلیل وی نظریه‌ی خود را «عقل‌گرایی معتدل» می‌نامد. در خاتمه عقل‌گرایی بونجور با عقل‌گرایی علامه طباطبایی از جهت معرفت‌شناسی مقایسه شده است. علامه طباطبایی با تقسیم معرفت به حضوری و حصولی، معتقد است که معرفت ‌عقلی خطاناپذیر بوده و تجربه توان اثبات یا ابطال گزاره‌های عقلی را ندارد. علاوه بر این، قلمرو معرفت‌ پیشین در نزد علامه‌طباطبایی گسترده‌تر از آن چیزی است کهبونجور مطرح کرده است.واژه‌های کلیدیپیشین، پسین، عقل‌گرایی کلاسیک، عقل‌گرایی معتدل، تجربه‌گرایی معتدل، تجربه‌گرایی افراطی
استعدادهای معرفتی انسان در قرآن از منظر علامه طباطبایی و سید قطب
نویسنده:
صفر نصیریان آذر بناب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تحقیق حاضر، با عنوان استعدادهای معرفتی انسان در قرآن،در رابطه با مبادی اصلی کسب معرفت در انسان به طور کلی و مبدا واحد همه این مبادی به طور خاص بحث می کند .این مبادی عبارتند از: معرفت رشد طبیعی و معرفت حس طبیعی به عنوان معرفت های مشترک انسان با سایر مخلوقات و معرفت سخن‌وری ، ایمانی، عقلانی ، اختیار و انتخاب و همچنین معرفت وحیانی به عنوانمعرفت های اختصاصی انسان.الهی دانان سه دیدگاه عمده راجع به انسان دارند؛ دیدگاه منطقی ،دیدگاه فلسفیو دیدگاه اخلاق مدار و اما قرآن هم در این رابطه دیدگاه دیگری دارد. استعداد خاص انسان از منظر برخی مفسرین تألّه(خدا خواهی) فطری اوست ؛به طوری که این موجود الهی در هر سه زمینهبینش گرایش و عمل سیر إلی الله‌ دارد.از جمله ی آیاتی که در زمینه اثبات استعدادهای خاص انسان مهم تلقی می شود ،آیه امانت است .این آیه بیان می کند که استعدادهای معرفتی انسان خلاصه در استعدادهای پیش پا افتاده نیستند . در تفسیر این آیه، علامه طباطبایی و سید‌قطب ، هر یک نظر جداگانه ای دارند.از نظر علامه طباطبایی، این استعداد ولایت (معرفت) خدا و از نظر سید قطب علم و عمل اختیاری انسان است. این استعدادها از اصول و ریشه های استعداد انسان به شمار می روند؛ به گونه ای که همه استعدادهای عملی و معرفتی بایستی سرانجام به همین استعدادها ختم شوند.البته نباید غافل شد که این استعدادها به شکل عمومی و البته فطری در همه انسانها وجود دارد .همچنین باید گفت که اشتراک انسانها در بسیاری از استعدادها ،منافاتی با آن استعداد خاص در انبیاء که استعداد و قوه دریافت وحی و روح‌‌القدس است ندارد. قوه روح القدس در جهت تکمیل و هدایت آن قوای دیگر است. این قوه در پیامبران نقش بی واسطه و در انسانهای عادی نقش با واسطه ای ایفا می کند ؛از این رو از اهمیتی حیاتی برخوردار است.وحی و شرع مکمل ایمان و عقل و سایر استعدادهایانسان و در حقیقت راهنمای این استعدادها می باشند .عمل به تعالیم وحی و شریعت اعم از ظاهر و باطن ، تنها راه رسیدن به مقامات عرفانی همچونایمان ، یقین ،رضا و به طور کلی معرفت است.
  • تعداد رکورد ها : 5307